P6

ببینید چه ادمین خوبی دارین شرط ها نرسیده بود ولی بازم گذاشتم ولی خاهشا حمایت کنین




سرمو به چپ و راست تکون دادم تا فکرا از سرم بپره که یهو دیدم ا/ت داره میاد دروغ چرا عین فرشته ها شده بود اونقدر خوشگل شده بود که محوش شده بودم که با صدای ا/ت به خودم اومدم
+جونگکوک،هی،کوک
_ها چی؟چیه؟
+بریم دیر میشه ها
_باشه سوار شو(سرد)
ویو ا/ت
وقتی رفتم جونگکوک رو دم در دیدم خیلی خوشتیپ شده بود رفتم جلو و(همون مکالمه)
_باشه سوار شو(سرد)
باز باهام سرد رفتار میکرد بغض کردم ولی سعی کردم قورتش بدم و موفق هم شدم نشستم تو ماشین و حرکت کردیم به سمت باغ
وقتی رسیدیم قبل از اینکه پیاده بشیم گفتم
+جونگکوک (بغض)
_بلع(سرد)
+میشه وقتی رفتیم داخل دستم رو بگیری چون پدر و مادرم میخواستن من خوشبخت باشم ولی خب نیستم ولی میتونیم که تظاهر کردن کنیم(بغض خیلی خیلی زیاد)
_باشع(سرد)
+واقعا (ذوق)
_آرع بسه دیگه پیاده شو(سرد)
ویو جونگکوک
پیاده شدیم و جلوی در ورودی وایسادیم ا/ت استرس داشت و دستاش می‌لرزید چون تو ماشین گفته بود دستش رو بگیریم دستش رو گرفتم که نفساش کم کم منظم شد و رفتیم داخل
...
.
.
.
.
بیا پایین تر
.
.
.
.
.
.بیا پایین تر
....
.
.
. نه بابا با اون حمایت های که کردین همینم زیادیه هنوز با این خوش باشین
دیدگاه ها (۳۰)

P7

لباس خواب ا/ت

P5

ی سوال دارمفیک رو ادامه بدم یانه؟؟

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط